اسماعیل آذر در همایش «مسلمانان به پا خیزید» گفت: هیچ میدانید که پوشکین وقتی تبعید شده بود، تمام ساعات زندگیاش را با قرآن و کتابهای مربوط به نبی اکرم (ص) میگذرانده است؟ همینطور شاگرد او لرمانتف؛ اگر 100 شعر داشته باشد، 80 قطعهاش درباره پیامبر اسلام است. | |
به گزارش خبرنگار مهر، برنامه گردهمایی شاعران آیینی با عنوان «مسلمانان به پا خیزید» عصر امروز دوشنبه 10 مهر با حضور مسئولان نهاد کتابخانههای عمومی کشور، کانونهای ادبی استان تهران و شاعران آیینی کشور در سالن اجتماعات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد. در ابتدای این مراسم محمدحسین علایی مدیرکل امور فرهنگی نهاد کتابخانههای عمومی کشور گفت: قطعا به پا خواستن ما برای رسول اکرم(ص) نیازی نیست بلکه برای غیرت خودمان لازم است. امروز اینجا جمع شدهایم تا به توهینکنندگان به ساحت پیامبر اسلام بگوییم هر کاری که بکنید، قرآنش، منطقش و رسالتش برای همه و شما عبرتآفرین خواهد بود و موجب اتحاد و انسجام بیشتر مسلمانان میشود. وی افزود: زبان شعر و شاعری که یک ابزار دلنشین است، از ابتدا در خدمت افکار و مباحث اسلامی بوده است. انشاالله جلسه امروز سرآغاز یک فراخوان برای اشعاری باشد که در عظمت حضرت رسول (ص) سروده میشوند و تا عید غدیر به دست ما برسند تا کتابچه شعری به نام «شعر نبوی» در این زمینه منتشر کنیم. امروز طوماری هم در اعلام انزجار از حرکت صهیونیستها توسط کتابداران و اهالی کتاب امضا خواهد شد که دست به دست خواهد گشت. در ادامه این مراسم اسماعیل آذر شاعر و محقق ادبی گفت: ارتباطی که ما با ائمه اطهار داریم، بیشتر بر اساس حس است و پایه علمی ندارد و این یکی از مشکلاتی است که در جامعه اسلامی وجود دارد که باید در این زمینه حس را به علم تبدیل کنیم. ما همیشه هنگام برخاستن یا علی میگوییم و حضرت علی را صدا میزنیم اما باید واقعا او را بشناسیم و بدانیم چه کسی را مورد خطاب قرار دادهایم. ما به حضرت زهرا(س) مهر میورزیم ولی باید بدانیم که او موجب ساخت چه فرهنگ و ارزشی برای زن شده است. آن زمان است که حس ما ژرفا و عمق پیدا خواهد کرد. وی افزود: اگر کسانی هم که آن فیلم موهن را ساختند، طرف توهینشان را میشناختند، دلشان نمیآمد چنین کاری بکنند. اما در قرآن آیهای هست که میگوید برای تمام فرستادگانمان دشمنانی هم قرار دادهایم. این همان قانون طبیعت است که هرجا انسان بزرگی باشد، پیرامون او افرادی خواهند بود که در حقش بدی خواهند کرد. کار مهمی که ما باید در این زمینه انجام بدهیم این است که حس را تبدیل به علم کنیم. این محقق ادبی ادامه داد: اشعار ما درباره ائمه معصومین، کاملا حسی هستند. با خواندن این اشعار لذت میبریم اما این کافی نیست. من در شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد دادم تا فقیهان، پژوهشگران، صاحبنظران و اهالی فرهنگ ما فرهنگی از جملات و عبارات کوتاه فرهنگزا و سازننده منش نبوی را در یک کتاب گردآوری کنیم. این یک راه است تا این فرهنگ را کوتاه کوتاه به مردم عرضه کنیم. یک نکته که میخواستم به آن اشاره کنم این است که در سال 1898 رئیس جمهور فرانسه نام خود را به سعدی تغییر داد و از آن پس سعدی کارنو نام گرفت. این را هم اضافه کنم که سعدی شاعری است سراپا شریعتمدار. پدربزرگ کارنو و یک زن فرانسوی بودند که تصمیم گرفتند غزلیات سعدی را وارد زندگی فرانسوی کنند تا بر واقعیات مردم این کشور تاثیر بگذارد. آذر گفت: در روسیه 70 تا 80 نفر از سرآمدان این کشور با قرآن زندگی کردهاند. هیچ میدانید که پوشکین وقتی تبعید شده بود، تمام ساعات زندگیاش را با قرآن و کتابهای مربوط به نبی اکرم (ص) میگذرانده است؟ همینطور شاگرد او لرمانتف؛ اگر 100 شعر داشته باشد، 80 قطعهاش درباره پیامبر اسلام است. نماز، محمد و سنت او موضوع شعر بسیاری از شاعران روس بوده است. ولتر شخصیت بزرگ اروپایی در شعری گفته است این کشیشهای ما نمیگذارند ما شخصیت محمد (ص) را بشناسیم و گوته هم این شعر را ترجمه کرده است. همینطور در فرانسه با موج شدیدی از علاقهمندان به پیامبرمان روبرو هستیم. در آلمان نیز این علاقه بیشتر است و بیشترین ترجمهها از قرآن وجود دارد. وی در پایان سخنانش گفت: بنابراین همانطور که اشاره شد باید تلاش همگی شاعران و نویسندگان ما این باشد که حسمان نسبت به ائمه و معصومان تبدیل به علم شود. در ادامه این مراسم، مشاعره آیینی با مدیریت آذر برگزار شد. |
|
گروه فرهنگی:جوامع بشری مملو است از پدیدههایی که اگر با فرهنگ دینی و ملی ما تنافی نداشته باشند لااقل تناسبی ندارند، پدیدههایی که هر یک به انحای مختلف دنبال تحمیل باورها و خواستههای خود بر ارکان زندگی اجتماعی جامعه ما دارند.
5. ارزشزدایی از مفهوم غیرت
غیرت در آن حد و اندازهای که دین مشخص کرده است یک ویژگی در مردان است که به جرات میتوان گفت که یکی از اصلی ترین عوامل مصونیت از عفاف است. ناموس یکی از واژههای آشنا در فرهنگ ما است. کلمه مقدسی در ادبیات ملی ماست. این واژه از معدود واژههایی است که در جامعۀ ما متدین و غیرمتدین نمیشناسد. حتی کسانی که اهل نماز و روزه هم نیستند، نسبت به ناموس خود حساسیت داشته و دارند. این غیرت و حساسیت یکی از موانع اصلی انحراف در جامعه است. اگر مردی حساسیت خود را نسبت به ناموس خود از دست داد، خود میتواند زمینهساز انحرافاتی در خانواده شود.
چرا هم اکنون برخی از مردان ما هیچ حساسیتی در قبال آرایش کردن و پوششهای زنندۀ همسران، دختران و نوامیس خود ندارند این موضوعی است که باید بررسی شود. اگر از این آقا بپرسید که وقتی خانمی را میبینید که با پوشش زننده همسرتان به خیابان آمده است، چه احساسی به شما دست میدهد، آیا از او متنفر میشوی؟ آیا از او بدت میآید؟ چه قضاوتی درباره او میکنی؟ اگر خودت تقیدات دینی را کنار بگذاری با چه نگاهی به این خانم نگاه میکنی؟ آیا جز این است که با نگاهی لذت جویانه و پر از هوس به او نگاه میکنی؟! به نظر تو مردان دیگری که تقیدات دینی ندارند به همسرت با چه نظری نگاه میکنند؟ آیا آن فرد واقعا نمی داند؟! آیا می شود در این موضوع تردید کرد که یک نفر مرد باشد، احساس به جنس مخالف هم داشته باشد ولی نداند، وقتی یک زن با پوشش زننده و محرک وارد جامعه می شود، مردانی که از چشمان خود مراقبت نمیکنند و نگاه رهایی دارند،چگونه به این زن نگاه میکنند؟ ولی چرا با علم به این مسئله حتی بعضا خودش همسرش را به این نحو پوشش دعوت میکند.
این به خاطر ضعف غیرت است و آن ویژگی مردانه که حافظ و ضامن آن ویژگی زنانه است، ضعیف شده است و غرب در شبکههای ماهوارهای به ویژه در شبکههای فارسی وان به شدت بر این مسئله حساس است که غیرت را ضعیف کند. چرا که او می داند اگر غیرت ضعیف شود آن پای لنگان برخی از زنان و دختران در عفت و حیا به راحتی میشکند و نمیشود بر عفاف آنها برای مصونیت از حریم خانواده حساب باز کرد.
6. ترویج فیمینیسم و ایجاد حس رقابت در میان زنان و مردان
ما در برنامههای سال اول گفتیم که یکی از اصلیترین گامها موفقیت در زندگی مشترک قرار دادن زن و مرد در جایگاه مشخص هستی است. وقتی زن و مرد از جایگاهی که خداوند برای آنان مشخص کرده است، خارج شدند، دیگر نمیتوانند در کنار هم احساس خوشبختی کرده و مایۀ آرامش یکدیگر باشند.
در شبکههای ماهوارهای به شدت روی این مسأله تکیه میشود که زن و مرد رفیق هم نیستند؛ بلکه رقیب یکدیگرند که اگر زن اندکی غافل شده یا کوتاه بیاید، عقب میافتد و قافیه را میبازد. در برخی از برنامهها مرد را تنها در اندازۀ موجودی که پاسخگوی نیاز جنسی زن پایین میکشند و این رقابت را به اندازهای تقویت کردهاند که توقع چندهمسری برای زنان را حقی معقول و عادلانه به شمار میآورند.
در تعریف قوانین این رقابت، قانونی را به صورت زیرکانه به زنان آموزش میدهند که اگر همسر تو در حق تو خیانت کرد و با جنس مؤنث دیگری غیر از تو ارتباط برقرار کرد، این حق تو است که با او مقابله کنی و خیانت او را با خیانت پاسخ دهی. این کار نه تنها زشت نیست؛ بلکه حقی است که تو بدون احساس عذاب وجدان میتوانی از آن استفاده کنی.
7. ایجاد حس رقابت در میان زنان و دختران برای جلب توجه مردان
این نکته به وضوح در شبکههای ماهوارهای به خصوص در فیلمهای سینمایی و بالاخص در سریالها خانوادگی قابل مشاهده است. قبل از توضیح این مورد باید این نکته را بگویم که در تفکر رسانهای غرب که در شبکههای ماهوارهای نمود یافته، تأهل و ازدواج کردن مانعی برای هوسرانی نیست. در این نکته تأمل کنید.
جامعۀ مورد نظر غرب، جامعهای است که فضای آن صحنهای برای رقابتهای هوس آلود است. گردانندگان اصلی این رقابت هم باید زنان باشند. این نکته را به صراحت اعلام کردند که چشم و چراغ ما در این موضوع زنان و دختران هستند. ابزار اصلی گردانندگان این رقابت هم خودآرایی است. خودآرایی در خانوادهای که غرب به دنبال آن است یک ضرورت است. این خودآرایی هم باید بر محور تحریک امیال جنسی مردان باشد. اینکه در شبکههای ماهوارهای آموزش آرایش به انحاء و انواع مختلف و به وفور نمایش داده میشود، از لحاظ روان شناسی یک محور و یک نقطه ثقل دارد که آن هم تحریک امیال جنسی است. جامعهای که دغدغۀ اصلی مردان و زنان آن جلب توجه و هوسرانی باشد، مطمئنا روی پیشرفت را هم نخواهد دید، چرا که مردان و زنان هر روز که از خانه می خواهند خارج شوند دغدغه اصلیشان این است که چگونه باشند تا در جلب توجه دیگران کم نیاورند.
8. ایجاد بلوغ زودرس جنسی
در وجود هر انسانی غدد جنسی وجود دارد که اگر به صورت طبیعی در یک سن مشخص فعال میشود. این غدد در پسرها معمولاً در همان سن بلوغ شرعی فعال شده و پسر مفهوم غریزۀ جنسی را از دورۀ بلوغ حس میکند؛ اما در دخترها فعالیت این غدد به گونهای که احساس نیاز غریزی به جنس مخالف کنند تا چند سال پس از سنّ بلوغ هم به تأخیر میافتد.
جامعۀ ایدهآل، جامعهای است که پسرها و دخترها در سنینی با مفهوم غریزۀ جنسی آشنا شوند که اندکی پس از آن ازدواج میکنند. یعنی فاصله این حس با ازدواج فاصله زیادی نباشد. حالا جامعهای را تصور کنید که پسرها و دخترها زودتر از موعد طبیعی با غریزۀ جنسی آشنا میشوند و سالها بعد زمینۀ ازدواج برای آنان فراهم میشود. در حال حاضر سن بلوغ جنسی در بسیاری از دختران و پسران ما پایینتر از حد طبیعی است. کم نیستند پسرانی که در سن 12 سالگی و دخترانی که در 9 سالگی به بلوغ جنسی رسیدهاند. و این پسرها و دخترها هم در سنی بالای بیست و پنج سال ازدواج میکنند؛ یعنی بیش از 13 سال دست و پنجه نرم کردن با این غریزه.
دو نکته اساسی در این مورد وجود دارد که او در سنی به غریزه جنسی رسیده که عقل مدیریت این غریزه را ندارد. نوجوانی که در سن 12 سالگی به سن بلوغ میرسد؛ بسیاری از آن مدیریتهای عاقلانهای که باید در زندگی وجود داشته باشد تا این غریزه را کنترل کند، ندارد. به همین دلیل هم دست به کارهایی میزند که نمیتواند زشتی آن کارها را درک کند. وقتی هم که به سنّ رشد رسید، به جهت اعتیادی که به این کارها پیدا کرده نمیتواند آن را ترک کند.
نکته دوم این است که در این 12 تا 13 سال همین شبکهها در حال القای بسیاری از مفاهیم جنسی و شکستن قبح آن هستند. بدون تردید تماشای صحنههای مستهجن یکی از اصلی ترین عوامل بلوغ زودرس است.
در مشاورههایی که داشتم برخورد کردیم با پسر بچههای زیر 10 سال که دچار بیماری خود ارضایی شدهاند، وقتی از خانواده آنها پرسوجو کردیم، متوجه شدیم که اینها ماهواره دارند. خواهر یکی از این پسران میگفت این مشکل برای برادر من از وقتی شروع شد که یک صحنه از این کارها را در یکی از سریالها و فیلمها دید. تازه نه به این صورت که بنشیند و کامل نگاه کند بلکه در حال رفت و آمد برخی از صحنهها را دیده است.
موسیقیهایی هم که در برخی از این شبکهها پخش میشود، که به جرات و بدون هیچ تردیدی باید اسم آن را موسیقیهای جنسی گذاشت که به شدت تهوّر و جسارت نوجوان را برای دست زدن به اعمال جنسی زیاد میکند. این موسیقیها معمولا همراه با تصاویری است که با دامن زدن به این مسئله، شدت تحریک مخاطب را به حد جنون میکشاند. ما میتوانیم حدس بزنیم که در یک خانواده که پسر بچهاش این چنین است چه اتفاقی برایش میافتد.
9. ایجاد روحیۀ تنوع طلبی جنسی
وقتی یک مرد و زن دائم با انواع و اقسام مردها و زنها و روابط میان آنها آشنا شده و نگاه میکنند، بدون این که بخواهند و انتخاب کنند، دچار روحیۀ تنوع طلبی در امور جنسی میشوند. اگر میشنویم که بسیاری از طلاقها ریشه در نارضایتی جنسی یکی از دو طرف یا هر دو طرف دارد، اشتباه است اگر فکر کنیم دلیل این نارضایتی تنها در عدم آشنایی دو طرف با روابط زناشویی است؛ اگر چه این هم یکی از دلایل است؛ اما یکی از دلایل اصلی معاصر ما این است که هر دوطرف یا یکی از آنها آنقدر صحنههای متعدد و متنوع دیدند که دیگر آن حس خویشتنداری را در مسائل جنسی از دست دادهاند. چقدر خوب این خانم گفت که مگر ما چقدر میتوانیم به آن زنهایی که در ماهواره دیده میشود نزدیک شویم. هزاران هزار فقط هزینه گریم و آموزش آنها میشود، مگر یک زن خانه دار، یک مادر مگر چه اندازه میتواند به آنها برسد و وقتی این تنوع طلبی ایجا شد،حریم خانواده شکسته شده و پاسخگویی به این نیازها به بیرون از خانواده کشیده میشود.
باید با تاسف گفت که یکی از نکاتی که در ماهوارهها تبلیغ میشود این است که این تنوعطلبی یک حق است و نباید آن را زشت شمرد. دو مسئله مانع این تنوع طلبی میشود: 1- حسادت زنانه 2- غیرت مردانه که به تعبیر آنها باید فرهنگ مردم بالا رود و روشنفکری مردم ارتقا پیدا کند، از بند این مسائل و مقیدات بیرون بیایند تا بشود به آن تنوع طلبی که حق یک انسان است، ادا شود. این جور جاها بسیار ژست عالمانه و روشنفکرانه میگیرند، که متاسفانه باید گفت که این حرفها از حرفهای مستهجن تزیین شدهای است که با کمک سریالها و فیلمها میخواهند به خورد ما بدهند.
مرد یا زن و یا هر دو در طول شبانه روز تماشا میکنند. یکی از اصلیترین وظایف این صحنهها از نگاه روانشناسی، سیری ناپذیر کردن مخاطب نسبت به مسائل غریزی است. مردی که مشتری این صحنهها شده از همسر خود همان توقعی را دارد که در این فیلمها دیده، به طور حتم همسر او نمیتواند پاسخگوی این توقعات باشد، به همین دلیل هم بین این دو اختلاف میافتد.
سؤال: برخی معتقدند که اگر ماهواره در خانه باشد، بچهها از همان ابتدا به آن عادت کرده و وقتی بزرگ شدند دیگر حرص و ولعی نسبت به آن نخواهند داشت؛ اما اگر آنها را منع کنیم، نسبت به ماهواره حریص شده و در اولین فرصتی که به آن دست یافتند، بیمهابا و بدون رعایت حد اعتدال به آن هجوم خواهند برد.
باید تکرار کنم که این حرف از آن حرفهای زشت تزئین شده است؛ به نظر میرسد که حرف قشنگی است؛ جالب اینجاست که من این تفکر را در مشاورههایی که داشتم، دیدهام.
که اگر کسی درست به عمق آن بیاندیشد، میفهمد که چه اندازه بیپایه و اساس است. بنده در یک نکته یک جواب حلی به این نظریه میدهم و در نکتۀ بعدی جوابی نقضی.
اگر کسی غریزۀ جنسی را بشناسد و بخواهد بدون در نظر گرفتن هوا و هوس اظهار نظر کند، متوجه میشود که اگر غریزه مدیریت نشود و هر طور که دلش میخواهد رها شود، حد توقت و ایستایی ندارد. آنها برای اثبات نظریه خود مثال زدهاند به قنادهایی که به شاگردان تازه کار خود هی نمیگویند شیرینی نخور، بلکه او را آزاد میگذارد تا هرچه قدر میخواهد بخورد تا از آن دلزده شود. شاید وقتی در مقابل این شاگرد اسم شیرینی هم بیاید، حالش هم بد شود. این افراد میگویند که مسئله جنسی هم همینگونه است. که این مطلب بسیار سادهاندیشانه و نشان از ناآشنایی با مقوله جنسی است. مگر غریزه جنسی را می شود با میل به شیرنی خوردن مقایسه کرد؟!
جنس غریزه به طوری است که اگر مدیریت نشود، در هر مرحله در پی نوعی از تمتعات جنسی خواهد رفت. بله شاید، مرحلهای از تمتعات جنسی برای او عادی شود، اما درست مثل معتادی است که نوعی از مواد مخدر برای او عادی شده و برای او حسی تولید نمیکند؛ اما آیا نتیجۀ ایجاد این حالت در این معتاد به معنای آن است که او یک قدم به ترک اعتیاد نزدیک شده یا نه؟ بلکه او بسیار خطرناکتر از گذشته هم شده؛ چرا که دیگر هر مواد مخدری برای او لذتبخش نخواهد بود.
این تفکر ریشه در مبانی تربیتی خود غرب دارد که آبشخور آن از جایی غیر از وحی است. "برتراند راسل" در کتاب «در تربیت» معتقد است یکی از چیزهایی که از جمله اخلاق بیمنطقی و یا به اصطلاح «اخلاق تابو» است، همین مسألۀ پوشانیدن عورت است. وی میگوید چرا پدران و مادران مصر هستند که عورت خود را از بچهها بپوشانند؟ این اصرار سبب تحریک حس کنجکاوی بچهها میگردد. او با صراحت میگوید که پدر و مادر باید از همان کودکی هفتهای یکبار یا در صحرا یا در حمام عورت خود را به کودک نشان دهد تا او آشنا شده و برایش عادی شود.
اگر بنا بود که مسائل جنسی برای کسی که از کودکی به تماشای آن پرداخته عادی شود، حال و روز غرب این نبود. مگر در کشوری مثل آمریکا محدودیت خاصی برای نمایش این مسائل وجود دارد؟ آیا هم اکنون برای آن دسته از جوانان آمریکایی که از کودکی پای این فیلمها نشستهاند، این مسائل عادی شده؟ اگر عادی شده، چرا این همه ناامنی جنسی در آمریکا وجود دارد؟
حالا من یک سوال دارم که خود غرب که عمل کننده به این نسخه است چه اوضاعی دارد؟ برای اینکه پاسخ به این سوال را من بدهم از دوستان خواستهام که یک قسمتی از کتاب "زوال دوران کودکی" نیل پُستمن که از اندیشمندان آمریکایی است را پخش کنند.
"نیل پُستمن (neil postman) استاد دانشگاه نیویورک، جامعه شناس و پژوهشگر ماسئل ارتباط جمعی است. وی از شهرت و اعتبار خاصی در سطح بین المللی برخوردار است. آثارش به بیشتر زبانهای زندۀ دنیا ترجمه شده و مورد استقبال فراوان قرار گرفته است.
در دنیای روشنفکران غرب، پستمن را کارشناسی صاحب نظر و دارای بیانی صریح میدانند. وی در کتاب «زوال دوران کودکی» نظریهای را ارائه میدهد که بر مبنای آن رسانههای غربی در حال از بین بردن دوران کودکی و از بین بردن فاصلۀ میان کودک و بزرگسال است.
بخشهایی از این کتاب بدین شرح است: امروزه تلویزیونهای ایالات متحده کار را به جایی رساندهاند که تعیین حد و مرز برای سکسی(مستهجن بودن) یک قطعه چندان ساده به نظر نمیآید. در اغلب پیامهای بازرگانی دختران دوازده یا سیزده ساله را میبینیم که آن چنان با خُبرگی و کارکشتگی از جهان سکس (مسائل جنسی) خبر میدهند که حیرت آدمی را برمیانگیزد. همه به یاد داریم که تا چند سال پیش، اگر دختر پانزده شانزده سالهای در مدارس، رفتار و حرکتی که نشانهای از مقولۀ سکس (مقولات جنسی) داشت، از خود بروز میداد به عنوان یک معضل روانی و تربیتی در جلسۀ اولیاء مدارس و پدران و مادران طرح میشد. هرگز نمیخواهم ادعا کنم که در آن زمان احساس نیاز جنسی در دختر یا پسر مشاهده نمیشد، اما آنچه مهم است این است که در همان موقع، شرم و حیا مانع از آن میشد که این احساس را بروز دهد، یا لااقل از جرگۀ همسن و سالان خود فراتر رود. تمامی این قباحتها، این زشتیها و ناپسندیها را تلویزیون کمرنگ ساخته و این گونه وانمود میکند که این مسائل نباید به عنوان یک مشکل قلمداد شود.[1]
او در جای دیگری مینویسد:
هیچ موضوعی و هیچ بیانی در مورد مقولات جنسی دیده نمیشود که تلویزیون بیان آن را قبیح بداند؛ هیچ حرکتی و هیچ حالتی از روابط سکسی (جنسی) وجود ندارد که از دیدگاه مجریان و تولیدکنندگان تلویزیونی ناپسند و زشت قلمداد شود و هیچ قداستی و هیچ حرمتی نیز وجود ندارد که در میزگردها، نمایشنامههای طربزا و آگهیهای تجارتی تلویزیونی مورد احترام قرار بگیرد.
... پرداختن به این مسائل همه و همه باعث از بین رفتن زشتیها و قباحتهایی میگردد که تاکنون در فرهنگ ما و در جامعۀ ما موجب سلامتی روابط اجتماعی و قداست خانواده و رابطۀ سالم زن و مرد و بزرگترها و کوچکترها میگردید.[2]"
در تفکر دینی ما معتقدیم آن کسی که شریعت را برای ما آورده است خالق انسان است. خالق غریزه جنسی تنها موجودی است که میتواند در ارتباط با مدیریت این غریزه تعیین تکلیف کرده و حرف آخر را بزند. اینکه در دنیای غرب این همه بلا سرشان آمده و خودشان ماندهاند که با این بلاها چه کنند، به خاطر این است که حرف خالق را گوش ندادند.
ما که پیرو مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستیم دستمان کوتاه نیست. ما در کدام یک از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهمالسلام داریم که برای عادی سازی روابط جنسی آنها را برای بچههای خود به نمایش بگذارید؟! اتفاقا کاملا به عکس است. این همه بحث دربرابر خویشتنداری و عفاف و نگاه نکردن به صحنههایی بسیار بسیار پایینتر از نظر تحریک کنندهای در تفکر دینی ما معتقدیم آن کسی که شریعت را برای ما آورده است خالق انسان است. خالق غریزه جنسی تنها موجودی است که میتواند در ارتباط با مدیریت این غریزه تعیین تکلیف کرده و حرف آخر را بزند. اینکه در دنیای غرب این همه بلا سرشان آمده و خودشان ماندهاند که با این بلاها چه کنند، به خاطر این است که حرف خالق را گوش ندادند.
ما که پیرو مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستیم دستمان کوتاه نیست. ما در کدام یک از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهمالسلام داریم که برای عادی سازی روابط جنسی آنها را برای بچه های خود به نمایش بگذارید؟! اتفاقا کاملا به عکس است. این همه بحث دربرابر خویشتنداری و عفاف و نگاه نکردن به صحنههایی بسیار بسیار پایینتر از نظر تحریک کنندهای از آنچه که در شبکههای ماهوارهای نشان داده میشود.
نکته های بسیاری در روایات ما درباره کنترل غریزه جنسی و مدیریت آن آمده است و تقوایی که در این مسائل به ما اشاره شده است،تقوای گریز است. یعنی اصلا نباید سمت آن رفت، چه کوچک و چه بزرگ؛ چه رسد به آنکه بخواهید بروید تا عادی شود!
قسمت دوم این بخش کتاب باید با دقت بیشتری دیده و شنیده شود چرا که "نیل پستمن" با ذکر آماری غرب در آن زمانی که این شبکهها را نداشته و توسعه نداشته است با زمانی که آنها را دارا شده است، مقایسه کرده است که تکان دهنده است.
او دربارۀ جرم و جنایتهای گوناگون در میان نوجوانان زیرپانزده سال این گونه مینویسد:
در سال1950 در ایالات متحده جمعا 170 جوان زیر پانزده سال به جرم ارتکاب قتل، تجاوز جنسی به عنف، سرقت و جرح و دیگر جرائمی که در ردیف جنایات سنگین به حساب میآیند، توسط پلیس «اف . بی و آی» بازداشت شده بودند. این رقم درصد جمعیتی معادل 0004/0 درصد را در انسانهای زیر پانزده سال در آمریکای آن روز نشان میداد. در همان سال جمعا 94748 نفر از پانزده سال به بالا، به جرم ارتکاب جرائمی نظیر آن چه ذکر شد، دستگیر شدند، یعنی رقمی معادل 086/0 درصد جمعیت از پانزده ساله به بالا. به این ترتیب ارتکاب جرم بزرگترها (یعنی از 15 سال به بالا) نسبت به نوجوانان (یعنی زیرپانزده سال) 215 برابر بوده است. این رقم 215 در سال 1950، در سال1960 به 8 میرسد و در سال 1979 به 5/5 برابر افزایش مییابد. آیا میتوان از این ارقام نتیجه گرفت که میزان جرائم بزرگسالان کاهش یافته است؟ هرگز! در واقع تعداد مجرمان بزرگسالان افزایش یافته است. در سال 1979 جمعا 400000 بزرگسال یعنی 243/0 جمعیت بزرگسالان آمریکا به دلیل ارتکاب جرائم سنگین بازداشت شدند. این که فاصله و شکاف میزان جرائم خردسالان و بزرگسالان کمتر شده و در فاصلۀ 19500 تا 1979 از 215 برابر به 5/5 برابر میرسد، به دلیل حیرت آور و نگران کننده افزایش ارتکاب جرائم توسط کودکان و اطفال خردسال میباشد. افزایش تعداد کودکان مجرم و مرتکبین به جرائم سنگین، قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز جنسی منجر به قتل و ... از سال 1950 تا 1979 رقمی معادل 11000 درصد را نشان میدهد. افزایش تعداد جرائم سبکتر نظیر سرقت اتومبیل، دزدی از مغازهها و منازل در همین فاصله حدود8300 درصد بوده است. [3]
...سهم تلویزیون در این تحول، بسیار برجسته و نمودار است. در تمامی برنامههای تلویزیونی به میزان وسیعی از عنصر سکس(غریزۀ جنسی) و تحریکات سکسی (غریزۀ جنسی) تو استفاده میشود و در عیم حال مروج قداستزدایی از عملیات جنسی بعد از ازدواج بوده و نوعی بیتفاوتی را نسبت به پردهدریهای واضح و تمام عیار، نمایش حرکات سکسی(جنسی) و تحریک تماشاچی جوان و سپس تبلیغ عدم ضرورت به پایبندیهای سنتی، لطافتها و زیباییهای انحصارعملیات جنسی به روابط زناشویی را پیوسته نفی کرده، غریزۀ جنسی را به صورت کالای قابل خرید و فروش که در دسترس همگان میتواند قرار گیرد، درآورده است؛ نظیر خمیر دندان، عطر و اودکلن و غیره.[4]
[1]. زوال دوران کودکی، ص175.
[2]. همان، ص176.
[3]. همان، ص266.
[4]. همان، ص272.