اگر رسول خدا (ص) فرمود که اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّ'هُ فی قَلْبِ مَنْ یش'اءُ پس مفهوم علم بهمعنی نوری است خدایی ولی کلمه دانش، مفهومی عام از آموختهها را ارائه میکند بنابراین:
-
-
- 1ـ واژه دانش در مجاورت و همسایگی با علم در فرهنگ اسلام معنی دارتر میشود. اماهمسایگی و مجاورت دانش چیزی به مفهوم علم به معنی اسلامی آن نمیافزاید.
- 2ـ دانش در فرهنگ غربی عصاست و نیازمند دستی که او را نگه دارد. اما علم در فرهنگاسلامی نور است و نیاز به تکیه گاه ندارد.
- 3ـ دانش در فرهنگ غربی به هر آموختهای گفته میشود. اما علم در فرهنگ اسلامی به هرآموختهای که موجب تابش نور خدا در دل باشد گفته میشود.
- 4ـ واژه دانش در فرهنگ غربی فرهنگ قرآن و روایات را همراه ندارد. اما واژه علم درفرهنگ اسلام به اقیانوس مفاهیم عرفانی و قرآنی متصل است.
- 5ـ مفهوم دانش در فرهنگ غربی به چراغ راهنما در خیابانهای ذهن میماند. اما مفهوم علمدر فرهنگ اسلام طلوع خورشید در آسمان دل را میرساند.
- 6ـ معادل و ترجمه دانش فقط یک کلمه است اما معادل و ترجمه کلمه علم در فرهنگاسلام یک فرهنگ به وسعت عرفان است.
- 7ـ موضوع علم با دانش یکی است. اما نتیجه علم و دانش دوتاست.
- 8ـ خانه دانش در فرهنگ غربی در ذهن است. اما فرودگاه علم در فرهنگ اسلامی در قلباست.
-
-
- 9ـ واژه دانش در فرهنگ غربی شناسنامه ندارد و هر دانش اندوختهای میتواند آنرا بهخود نسبت دهد. اما واژه علم در فرهنگ اسلام فرزند وحی است و تنها روشن ضمیران و عالمانعاقل، منسوب به اویند.
- 10ـ منظور از علم نوری است که تاریکیهای جهالت و ظلم را میشکافد. اما منظور ازدانش مفهومی است که وسیله توسعه قدرت و ثروت است.
- 11ـ مقدمه کسب علم، ادراکات قلبی است. اما مقدمه کسب دانش، ادراکات حسی ومغزی است.
- 12ـ علم، هادی و رهبر دانش است. اما دانش، مادی و راهبر ابزار و اشیاء است.
- 13ـ علم و عقل و تفکر و دین از یک خانوادهاند. اما دانش و هوش و اندیشه و دنیا از یکخانوادهای دیگرند.
- 14ـ آنکه از عقل ارزشی بهره ندارد، نمیتواند عالم باشد. امّا میتواند دانشنمد باشد.
- 15ـ علم، نیاز به عمل دارد وگرنه از بین میرود. اما دانش نیاز به عمل ندارد چون درحافظه حفظ میشود.
- 16ـ علم، با ضعف هوش و حافظه از بین نمیرود. اما دانش، با ضعف هوش و حافظه ازبین میرود.
- 17ـ علم، شخصیت و وجود باطنی انسان یکی میشود. اما دانش، از شخصیت باطنیانسان جداست.
- 18ـ عالم بدون عمل جاهل است. اما دانشمند بدون عمل باز هم دانشمند است.
- 19ـ عالم نمیتواند فاسق و ظالم باشد و اگر چنین باشد، عالم نیست بلکه جاهل است.
- 20ـ عالم، همواره دارای اعتدال روحی است. اما دانشمند بدون اعتدال روانی بسیاراست.
- 21ـ عالم تا وقتی به عملش عمل میکند، منحرف و گمراه نمیشود. اما دانشمندانبسیاری هستند بدون عمل و منحرف و گمراه میباشند.
- 22ـ نشانه عالم، حیا و صبر و تواضع است. اما دانشمندان بسیاری هستند که کم ظرفیت ومغرور و بی حیا هستند.
- 23ـ علم، مقدمه آگاهی از حیات طیبه میشود. اما دانش، مقدمه آگاهی از حیات دنیا است.
- 24ـ عالم، نمیتواند متعهد نباشد. اما دانشمند و متخصص بدون تعهد بسیار است.
- 25ـ علم، از جنس نور است. اما دانش از جنس عصا برای کور است.
- 26ـ گنجینه و منشا علم، در ملکوت است. اما گنجینه و منشا دانش، در زمین است.
- 27ـ علم با عالم حتی تا جهان ابدیت همراه است. اما دانش، فقط تا دم مرگ، دانشمند راهمراهی میکند.
- 28ـ علم، در عمق جان و روح انسان مینشیند. اما دانش، فقط تا مغز انسان اجازه وروددارد.
- 29ـ علم، در هر شرایطی و برای هر کسی مفید است. اما دانش، فقط در شرایط خاص ومنظور خاصی قابل استفاده است.
- 30ـ علم، تنها در دلهای پاک و مهذب ثمر میدهد. اما دانش، هیچ ربطی به پاک بودن دل وتهذیب نفس ندارد.
- 31ـ علم، هر چه عمیقتر شود، سادهتر و روشنی بخشتر میشود. اما دانش، هر چه عمیقترشود پیچیدهتر و تاریکتر میشود.
- 32ـ عالم بی عمل، به جهنم خواهد رفت. اما دانشمند بی عمل، ممکن است حتی بهبهشت برود.
- 33ـ عالمان، اسیر و ابزار دنیاپرستان نخواهند شد. اما دانشمندان، بخشی از ثروت وقدرت ثروتمندان و قدرتمندان محسوب میشوند.
- 34ـ علم، دانش حقیقی است. اما دانش، فقط کسب اطلاعات است.
- 35ـ علم، آگاهی از قوانین حاکم بر تخصصهاست. اما دانش، کسب تخصص هاست.
- 36ـ علم، آگاهی از چگونگی استفاده از دانش است. اما دانش، چگونگی استفاده از ابزار واشیاء است.
- 37ـ علم، آگاهی از حقیقت هاست. اما دانش، آگاهی از واقعیتهاست.
- 38ـ علم، بدون عمل تولید نمیشود. اما دانش، محدود به عمل نیست.
- 39ـ اخلاق حسنه، پیش شرط کسب علم است. اما کسب دانش، بدون اخلاق هم ممکناست.
- 40ـ علم، دفترچه راهنمای حیات انسانی است. اما دانش، دفترچه راهنمای استفاده ازدنیاست.
- 41ـ علم، محدودبه هیچ حدی نیست. اما دانش، محدود به اشیاء و موجودات دنیاست.
- 42ـ علم، محصور در چنگ دانشمندان نیست. اما دانش، محصور در جنگ دانشمنداناست.
- 43ـ علم، با فطرت انسان هماهنگ و هم سنخ است. اما دانش، با طبیعت هماهنگ و همسنخ است.
- 44ـ کسب علم، یقین آور است. اما کسب دانش، غرورآور است.
- 45ـ نهایت علم، حکمت است. اما نهایت دانش، تخصص هاست.
- 46ـ علم، به وسیله اجرای دستورات عقل، حاصل میشود. اما دانش، به وسیله دستوراتذهن حاصل میشود.
- 47ـ علم، با تفکر به وسیله عقل حاصل میشود. اما دانش، با اندیشه به وسیله ذهن حاصلمیشود.
- 48ـ علم، به وسیله تدبر تقویت میشود. اما دانش، به وسیله تداعی و انتزاع تقویتمیشود.
- 49ـ علم، به وسیله تهذیب و تعقل و تفکر شکل میگیرد. اما دانش، به وسیله آزمایش وپژوهش حاصل میشود.
- 50ـ جایگاه علم، در قلب است. اما جایگاه دانش، در مغز است.
- 51ـ نشانه علم، در عمل و رفتار متجلی میشود. اما نشانه دانش، تنها در اظهار نظر و گفتارمشخص میشود.
- 52ـ علم، درک عمیق از هستی است. اما دانش، درک سطحی از هستی است.
- 53ـ عالم، ممکن است در اثر عمل نکردن تبدیل به جاهل شود. اما دانشمند، ممکننیست بی سواد شود.
- 54ـ عالمی که در عین حال جاهل وجود ندارد. اما دانشنمدی که در عین حال جاهل باشدبسیار است.
- 55ـ علم، از هر گونه که باشد رنگ ارزشی دارد و تعهدآور است. اما دانش، رنگ ارزشیندارد و تعهد آور نیست.