
جرجبرنارد شاو در 26 جولای 1856 در دابلین زاده شد و دوم نوامبر 1950 در سنلورنس (هرتفورتشایر) درگذشت. پدر جرج، کارمند دادگستری بود و بعدها به تجارت روی آورد و مادرش موسیقیدانی قابل بود. جرج از سال 1867 در لندن ساکن شد و سالهای متمادی در تجارتخانه پدر کار کرد و بعد به نوازندگی پیانو روی آورد. حرفه روزنامهنگاری پیش گرفت و برای گذران زندگی نقد تئاتر و موسیقی مینوشت. 1884 به عضویت «فابینسوسایتی» درآمد. فابین سوسایتی،انجمن روشنفکری با تمایلات سوسیالیستی بود که پیشرفت اجتماعی را در گرو اصلاحات میدید و شاو 27 سال آزگار رهبری انجمن را عهدهدار بود. (سال 1928 مقاله توجهبرانگیز، راهگشای زن متفکر به سمت سوسیالیسم و سرمایهداری» در همین راستا برای نخستین بار منتشر شده بود.) با نوشتن «مشاغل کشل بایرون» برای نخستین بار رماننویسی را تجربه کرد.(1886) و سپس رمان «سوسیالیست آماتور» را نوشت (1887) . نمایشنامههای ایبسن باعث گردید تا جذب تئاتر شود و در همین زمینه کتابی با عنوان «کتاب مقدس ایبسن»نوشت و به او اهدا کرد. (1891) شایان ذکر است که برنارد شاو همزمان از هاوپتمان و چخوف نیز شدیداص متاؤر بود. 1892 نخستین نمای شنامه خود را با نام «خانه های آقای سارتوریوس»نوشت. «ایندیپندنت سوسایتی » جمعیتی که از رشد و ارتقای ادبیات نمایشی مدرن در قاره حمایت می کرد از اؤر شاو هم حمایت به عمل آورد. سال 1925 جایزه نوبل ادبی را دریافت کرد و سال 1935 در نخستین کنگره جهانی نویسندگان برای دفاع از فرهنگ شرکت جست. برنارد شاو متفکری باریکبین و منتقد سرسخت اشرافیت بود. با مجموعه نمایشنامههای «خوشآیینه» و «ناخوش آیینه» و «تاریخنگری غیرتاریخی» و با «غلو سیاسی» و نیز با نظریه «قدرت زندگی» خویش قصد داشت ناگفتهها را در ارتباط با اشرافیت بازگو کند. آشکارا پرده از چهره جامعه انگلیس عصر خویش برمیکشید و سیمای واقعی آنها را برملا میکرد. جامعهیی که زیر صورتک قهرمانانه دروغین، گرایشهای مذهبی کاذب ،تفتیش عقاید و قدرتطلبی را دامن میزد و نگرش عمیق فلسفی را در پس عشق زودگذر جا میانداخت و فقط به بسط قدرت میاندیشید و شاو همه آنها را افشا کرد. او در بیش از پنجاه نمایشنامهیی که آفریده به بی عدالتیها و تیرگیها میتازد،بر جنونبرتری مردان،نابردباری کاتولیکهای خشکه مقدس و فقدان پشتوانه فکری آنان میشورد و از همان ابتدای ایام روزنامهنگاری تسلط پول بر ذهن انسانها را ویرانگر توصیف میکند و براین باور است که سلطه پول،زندگی اجتماعی انسانها را برباد خواهدداد. شاو در نمایشنامههای «خانههای آقای سارتوریوس» (اجرای اول 1892) ،«کسب و کار خانم وارن» (اجرای اول 1902) تا «بانوی میلیونر» (اجرای اول 1935) جامعه غرق در فساد و تاؤیر آن بر روح و روان مردم را بازگو میکند. به موقعیت زن در جوامع اشرافی تاکید دارد و زنان اشرافی را اشخاصی زبانبسته و استثمار شده و «جنسیتدیگر» میشمرد و به بررسی آنان میپردازد و همزمان تلاش زنان نیکاندیش برای زندگی بهتر را تحسین میکند و در نمایشنامههای «کاندیدا»،«انسان و ابر انسان» ،«مرد سرنوشت» ، «قیصر و کلئوپاترا» ، «پزشک بر سر دو راهه» و «پیگمالیون» کماکان برخواستههای خود تاکید میورزد . پس از جنگ جهانی اول و برخورد نابخردانه انسانها،برآن شد تا نمایشنامه هایی بر مبنای خردگرایی بنویسد. داستانهای تخیلی نوشت تا بتواند نظام اجتماعی خیانتپیشه وقت را تمام و کمال زیر سوال برد. این موضوع در نمایشنامه کمدی انتقادی کوبنده «خانه دلشکسته» و «بازگشت به متوسیلم» بازتاب بیشتری مییابد و در «ژانمقدس» و «قیصر امریکا» هم میتوان به واکنش شاو نسبت به آنچه طی جنگ مشاهده کرده و ستمی که بر انسانها روا شده و بازتاب سیاست زشت و خشن در زیر پوشش «باور حق یقی» پی برد. «پنهانکاری سیاسی بر مبنای ضرورت» که اهل سیاست آن را دموکراسی راستین تلقی میکردند،از جرج انسانی ضد جنگ و ضد اختناق ساخت. او در تمام نمایشنامههایش تماشاگران را وامیدارد تا به قضاوتی درست برسند. مطلبی که برشت جدلگرا در این مورد مینویسد شایان توجه است. «نوع اقدام شاو بدینگونه است که این را حق مسلم همگان میداند که در هر موقعیتی منقول ،منطقی و با طنز قوی دست به کار شوند و اگر وظیفهیی هم دارند،با همین دستورالعمل وارد عمل شوند و نفرها را به تکاپو وادارند.» دیگر نمایشنامههای مهم شاو عبارتند از : «قهرمانان»،«جزیره دیگر جانبولز» ،«آندروکولوس و شیر» ، «زیبای جدی»،«ژنو» ،«شاهکارل خوب»،«پول فراوان» و «شاگردان شیطان».
سلام علی جان.بسیار مطلب مفید و خوبی بود. متشکرم.